خاطرات فرشته ی کوچولوی مامان
سارینای مهربونم ؛ دختر دوست داشتنی ام من خیلی خیلی خوشحالم که تو با منی شاید با خودت بگی وای چقدر مامان این حرف رو تکرار می کنه ولی باید بهت بگم که اگه روزی هزار بار هم این حرف رو بزنم باز هم کمه آخه تو هدیه ی بسیار ارزشمندی از سوی خدای مهربون هستی و این رو بدان که همیشه در قلب منی. عزیزدلم این روز ها خیلی دوست داری که با پازل بازی کنی البته بیشتر خراب کردنش رو دوست داری تا درست کردنش همیشه کف اتاق پر از پازل های تو هست منم با خودم گفتم حالا که خیلی دوست داری عکس خودت رو پازل کنیم. دیشب خونه مون خیلی مهمون داشتیم تو هم حسابی شلوغی کردی و از خجالتمون در آمدی منم یک عکس یادگاری ا...
نویسنده :
مامان معصی
1:03